در دوره ای که مردم حتی ساده ترین الگوهایی را که زمانی جزء عاداتشان بود را نمیشناسند، بررسی الگو ها به طور دقیق دو علمی بیش از پیش اهمیت پیدا می کند؛ بطوری که بتوان آن ها را به صورت تازه ای و بصورت مشترک و عمومی و در سطح عموم بحث کرد.
مشاهده اولین گام الگو های زنده است؛ یعنی اگر فردی اولین بار الگویی را می بیند، بتواند احساس خوب یا بد خود را از آن الگو بیان کند. اگر الگویی به کسی احساس خوشی بدهد، الگویی خوب است و آن شخص می تواند در عالمی زندگی کند که چنین الگویی دارد و بیشتر احساس زنده بودن به او دست می دهد. اگر ما با دیدن الگویی احساس خوبی پیدا کنیم به این دلیل است که آن الگو در حس وحدت ما تأثیر گذاشته و ما در حضور آن ها به یک انسجام درونی می رسیم.
اتفاقات و رویداد هایی که هر فضا رخ می دهد، هویت آن فضا را مشخص می کند و هر فضای معماری از شرایط عملکردی خود تشکیل می شود؛ لذا شناخت احساسات و ماهیت وجودی انسان و ارتباط دادن آن با یک فضای معماری به طراحی و خلق یک فضای با هویت کمک می کند.
ارتباط داشتن و هماهنگی بین دیگر تخصص ها یکی از لازمه های رشته معماری می باشد؛ لذا ارتباط میان روانشناسی، جامعه شناسی و معماری برای دست یافتن به اصول معماری ماندگار کمک می کند. اما برای اینکه یک اثر معماری در زمان خود و در همه ی زمان ها شاخص باشد، باید پاسخگوی نیاز های مختلف انسان در همه ی عرصه ها باشد و همچنین ابعاد وجودی او در نظر گرفته شود، که تحقق این امر توسط معمار امکان پذیر است. بررسی همه ی موارد ذکر شده می تواند به ماهیت هدف از خلق فضا کمک کند که در این مرحله بهره گیری از نظرات جامعه شناسان و روانشناسان می تواند موثر باشد.خلق یک اثر معماری محصول تلاش معمار است، ولی این اثر تنها نتیجه ی مدل انسانی –شخصی یک فرد نیست؛ اثر ماندگار نتیجه ی تولید اندیشه بوسیله ی مجموعه انسان ها و یا «انسان جمعی» است.
برداشت سطحی و عدم بررسی ائلیه بعضی از معماران از وضعیت حاکم بر جامعه باعث ایجاد مشکلات و ضعف هایی در آثار معماری شده است؛ به همین دلیل آثار خلق شده جاودانه و ماندگار نیستند(هرچند شاید این آثار در مقطع زمانی خود خواهان داشته باشند. رسیدن به این جاودانگی و بی زمانی ا جایی به یک معمار تحمیل نمی شود، بلکه مسیری است که در درون و ذات معمار وجود دارد و فقط باید آن را ارائه دهد.
معمار هنرمندی است که احساسات، باور ها و ناخودآگاهش را به بهترین نحو می تواند در قالب طراحی، در زمان و مکان مشخص و بر اساس نیاز ها ارائه دهد. از آن جایی که به هر اثری نمی توان اثر هنری گفت، هر سازنده و معماری هم هنرمند نیست. هنرمند کسی است که اثر خلق شده ی او فقط در محدوده زمان خاص خواهان نداشته باشد و در هر زمان و مکانی زنده باشد؛ به عبارت دیگر آثار هنرمندان باید در گذشته، حال و آینده تایر گذاری لازم را داشته باشد. اما متأسفانه امروزه تقلید های افراطی از آثار دیگر معماران و توجه نکردن به ارزش های اجتماعی و احساسات و نیاز ها، ساخت و ساز های بی هویت، زشت، بی معنا و مرده را بوجود آورده و شاهد زوال بناهای پویا و پایدار هستیم. همچنین فرق بین خوب و بد، ارزش و ضد ارزش، پایدار و ناپایدار تغییر کرده است و مفاهیمی چون اثر هنری، طراحی خلاقانه و... بی معمنی به نظر می رسند و در میان تزئینات ناپایدار بناهایی با ظاهر لوکس کمتر به چشم می خورند و انسان امروزه در میان ازدحام های شهری و تکرار و روزمرگی غوطه ور شده و خویشتن خود را فراموش کرده است.
برای مشاهده قسمت اول این متن کلیک کنید
- ۹۵/۱۰/۲۹